dinsdag 11 augustus 2009

پاسخ جناب پروفيسور شهرانی به محترم ميرزايی

پاسخ جناب پروفيسور شهرانی به محترم ميرزايی
تأمل رتبۀ افکار بیدا میکند بیدل غباری داشت گفتگو نفس در خویش دزدیدم برادر ارجمند و دانشمند گرامی جناب آقای میرزائینوشته معترضۀ محترم شمارا مطالعه نمودم و از توجه شما متشکرمیباشم. باارادت خاص بحضورشما عرض مینمایم که تفوق طلبی بردیگران در اسلام حراممطلق وازنظر انسانیت نیز ناروا میباشد وهمۀ انسانها از آدم و حوا میباشندومطالعات دربارۀ اشخاص و اقوام و طوایف بخاطر شناسایی ها شامل علوم مثبتهو اجتماعیات گردیده است وهمچنان حال محصول گذشته و آینده محصول حالمیباشد. از آنرو نمیتوان ازمعلومات گذشته صرفنظرکرد.هرکس حق دارد از روی آنچه که درنظر دارد بخود ویا قوم و تاریخ مربوطه اشافتخار نموده در آن باره بنویسد تاحدیکه به حق دیگران تجاوز ننموده و ازمبالغه در بارۀ آنچه مینویسد در حذرباشد.محبت من درهمۀ اقوام شریف و نجیب افغانستان زیاداست. بنگرید خدمت اینبرادرتانرا در ساحۀ فرهنگ تاجیک ویا فارسی تاجیکی که بیشتر از همه کارهایبسیاری انجام داده ام که کمترکسی مثل من کارکرده است:1- ازسال 1967 تا 1976 میلادی یک تحقیق دنباله داری را درخصوص یک ((فرهنگتاجیکی)) کارکردم وتقریبا نیم آن فرهنگ در مجلۀ وزین ((ادب)) نشریۀفاکولتۀ ادبیات وعلوم بشری بوهنتون کابل سلسلتا بچاب رسید. که بروفیسورعابد دانشمند تاجیکی وچندنفرفولکلورشناس دیگرآن مملکت برآن کارهاوتحقیقات بخرچ داده اند. وباری هم درمجلۀ ((سخن)) در ایران ازآنبخاطرغنابخشیدن فرهنگ زبان وادبیات فارسی تقدیربعمل آمد. واین اولینفرهنگ تاجیکی فارسی درافغانستان میباشدکه این حقیر نگاشته و اکنون دربشاور زیرچاب است. واین خدمت طولانی بجز محبت داشتن بفرهنگ تاجیکینمیتواند چیزی دیگری محسوب گردد.2- ازسال 1973 میلادی تاچندسال بعدازآن کتابی را بنام ((فلک های کهسار))یعنی دوبیتی های تاجیکی تخار و بدخشان گردآوری و تصنیف نمودم وآندرسالهای مذکور در مجلۀ ((آریانا)) نشریۀ انجمن تاریخ افغانستان نشرگردیدو درآنوقت آقای عبدالحق واله آنرا به انگلیسی ترجمه نمود. ودرسال 1994 مدانشمندان و ادبای ایران آن کتاب را که تصحیح و تزئیدات آورده بودم بنام((دوبیتی های تاجیکی)) بچاب رسانیدند. ومجموعۀ دوبیتی ها بالغ به بیشازیک هزار دوبیتی بودکه تاکنون بزرگترین اثر در فرهنگ تاجیک بشمارمیرود واکنون در مرکز موقوفات داکترمحمود افشار در تهران باز زیر چاب گرفته شدهاست.3- برضرب المثلهای خالص تاجیکی بدخشان و تخار ازسالهای 1966 تاسالدوهزاروچند کارمیکردم ولی ساحۀ جمع آوری زیادشد. درسال 1354 هجری شمسیدرکابل بمطبعۀ بیهقی کتاب مذکور بنام ((امثال وحکم)) بچاب رسید وتقریباچهارهزاروچندصد ضرب المثل فارسی دری وفارسی تاجیکی درآن گنجانیده شده بودوسبس آن جمع آوری ادامه بیداکرد ودر حدود نه هزار ضرب المثل وکنایات رسیدو یکبار درسال 2004 م درایران بچاب رسید ودرسال 2005 میلادی باتصحیحاتلازم در بشاور بزیور طبع آراسته شدواین چاب پشاورچاب هفتم بشمارمیرفت.واین کتاب بزرگترین و اولین اثریست درساحۀ ضرب المثل های فارسی دریوتاجیکی افغانستان که نه درایران ونه در تاجیکستان به این تعداد کارشدهاست. البته در ایران کارهای خوبتر ازآن صورت یافته ولی تعداد جمع آوری منبیش ازهمه است که بزرگترین خدمت بفرهنگ فارسی بشمارمیرود.4- کتاب ((گور اوغلی)) یا داستانهای حماسی ترکستان قدیم افغانستان ویاشمال کنونی و تورکستان جنوبی یا آسیای مرکزی راکه اعراب آنرا مأورالنهرنام گذاشتند بعداز سالهای 1970 میلادی جمع و تحقیق نمودم که بس بزرگمیباشد وآن بسان ادبیات وتلفظ خالص تاجیکی میباشد که به تلفظ فارسیایرانی وفارسی دری افغانستان بسیار زیاد مشابهت ندارد و تو گویی که یکزبان جداگانه است. این کتاب درمجلۀ فولکلور درکابل سلسلتا بچاب رسیدوباریهم یکی ازآن مقاله ها در مجلۀ ((نقدوآرمان)) تحت سرپرستی داکتر برخاشاحمدی در کلیفرنیا بچاپ رسید ودر کابل پروفیسور عبدالقیوم قویم ودرتاجیکستان بعضی دانشمندان برآن کارکرده اند. البته این یک یادگار بزرگدرغنای فرهنگ زبان فارسی میباشدکه بدبختانه ازمصروفیت های بیحد و اندازهتاکنون بشکل اثر مستقل آمادۀ چاپ نشده است.همچنان متذکربایدشدکه دربارۀ سیدزمان الدین عدیم شغنانی که رهبراسماعیلیهشغنان بدخشان بودند کتاب مستقلی نوشته ام که نه درمذهب ونه درنسب بامنقرابت دارد.به همین شکل کتاب ((یمگان یا مزار ناصرخسرو)) – کتاب ((مخفی بدخشانی))دردانشگاه دهلی وسفارت افغانستان آنها بچاپ رسیدند و تعلیقات ((افکارشاعر)) هنوزبچاپ نرسیده و ده ها دانشمندفارسی گوی افغانستان بااین قلمدرمطبوعات معرفی شده اند و ازآن جمله است کتاب ((مشاهیربدخشان)) که درحالنوشتن و تکمیل میباشم. و ده ها کاردیگر برغنای فرهنگ تاجیک ویا فارسی.نمیدانم بالاتر ازاین خدمت کی در افغانستان کرده است که من انجام دادهام؟بایدعرض نمایم که در بالا گفته آمدکه همه اقوام برابر ومساوی وبرادرمیباشند و تفوق دادن یک قوم برقوم دیگر حرام است. اما هرکس حق دارد ازروی حقیقت در بارۀ خود و قومش بنویسد. چون من دشمن تعصب و تبعیض میباشمازآن رو کارهای هم به تقویۀ فرهنگ پشتو انجام داده ام:1- درسال 1354 هجری شمسی کتابی را بنام ((د بشتو امثال او حکم)) به تعدادسه هزار ضرب المثل پشتو بعداز ده سال جمع آوری در کابل بچاب رسانیدم.اگرچه یکی دونفر برادران پشتون قبلا درآن باره کارکرده بودند ولی اثرمنبزرگترین دربین آثار آنهابود. وبه انکشاف زبان پشتو مفید واقع گردید وپشتو تولنه ازآن استفاده های اعظمی نمود ویک پایۀ بزرگ غنای فرهنگ پشتورا تشکیل داد.2- استاد عبدالحی حبیبی از بزرگان قوم کاکر قندهار که تعدادی اورا علامهمیگویند ومن بخاطر عظمت دانش شان اورا بارها علامه گفته ام دربارۀ شرحاحوال و آثارشان کتاب مستقل نوشتم که سلسلتا در مجلۀ ((بیمان)) بچاپ رسیدوشاید بشکل کتاب بچاپ برسد. .من تنها تماس خودرا به علمیت آن دانشمندقایم نموده وبه قوم گرایی های کسی علاقه نشان نداده ام.اینجانب بجزاز یک مقاله که بزبان زیبا وغنی تورکی ویک کتاب بزبان رنگینپشتو و دوکتاب بزبان انگلیسی نوشته ام ، همه آثار دیگرم بزبان آهنگینفارسی میباشدکه به غنای فرهنگ فارسی می افزاید وساده تر اینکه عمر خودرادر خدمت بفرهنگ فارسی تقریبا به پایان رسانیده ام.امیداست برادرعزیز ودانشمندم جناب آقای میرزائی از نوشته های من در ساحۀتاریخ رنج نبرده باشند و اشتباه آنرا نکرده باشندکه من به قومی یا بهاقوام توهین کرده ام، هرگزنی. تنها من چیزهای ناگفتنی را گفته ام ومقالۀ((تأثیرات ناگوار انحرافات تاریخی ....)) رابه افتخار کتاب مشروطیتدانشمند عالیمقام وبرجستۀ افغانستان بروفیسور سیدسعدالدین هاشمی نوشتم کهآنها درقوم ودر نسب بمن قرابت ندارند وازجملۀ اشراف زادگان و روحانیونسادات کرام میباشند و جناب شان برای ده سال استادم بودند و اعتراضات مرادر جملۀ سوال وجواب های شاگردی و استادی شمرده اند.و اما در قسمت مردم تورک تبار چنین عرض است:ازملک تبت ومرکز چین ازطریق یاقوتستان تا مسکو و ازآنجا ازطریقکریمیا(قرم) و بلغاریا و استانبول غربی باسرحدات شرقی عراق وآذربایجان تابادغیس و بامیربه ختن و کاشغر و ارومچی دست کم سیصد ملیون تورک وجوددارند که از آنها بزرگترین شعرای فارسی گوی و بزرگترین شهنشاهان شرقبشمول ایران، افغانستان و تورکستان، از کوشانیها و یفتلی ها گرفته،غزنویان و تیموریان وسلجوقیان تا صفویان و افشاریان و قاجاریان ومنغیتهای بخارا جمله اتراک بوده اند و بخارا را به اثر خدمات دینی مکۀ ثانیساخته و زبان شیرین فارسی را حیات تازه بخشیده اند و از اینکه از دوصدسالباینطرف در افغانستان منحیث ملت مظلوم قرار گرفته اند باید اجازه داشتهباشند که حقایق تاریخ شانرا بازگو نمایند و هیچ گفتۀ شان درقسمت تاریختورک افسانوی و خیالی و ساختگی نمیباشد، بلکه واقعیت ها بوده وهمه برویاسناد شرقی و غربی و مستشرقین میباشد واگر این مردم خودرا به دیگرانمعرفی میدارند درصورتیکه حق کسی را تلف و بایمال نسازند، چرا حق نداشتهباشند که بنویسند و بگویند؟ تاریخ تورک بدون تاریخ تاجیک و هزاره و بشتوننمیتواند مکمل باشد. همچنانکه از آنها بدون تورک نامکمل خواهدبود.برادر دانشور جناب میرزائی، عرض حال اینست که اصلا من منحیث نقاش شهرتداشتم ودر تعلیم و تربیه و مسلک هنر تخصص دارم و در حدود ده کتاب ومقالات بسیار زیاد در بارۀ هنر نوشته وبه چاب رسانیده ام، علاوتا هنرهایزیبارا بفاکولته ارتقا داده و مقام اکادمیک را در ساحۀ هنربه قطاردیگرشقوق علمی قرار دادم که هنرو خدمات هنری به هیچ قومی از اقوامافغانستان تعلق نمیگیرد و فقط و فقط به فرهنگ عموم اقوام افغانستان تعلقدارد و نه به قوم گرایی خاص. امیدوارم این شرح و بیان را در بارۀ خودم،فضل فروشی، خودستایی و خودنمایی تصور ننمایید ومن از روی مجبوریت بایدبجواب می برداختم ورنه بمصداق بیت حضرت بیدل که در آغاز این نوشته آوردهبودم عمل میکردم. باعرض حرمت. نیم شب بیستم فبروری 2007، اندیانا- امریکا

1 opmerking:

Unknown zei

رئیس جمهوره قلّابی ما آقای احمدی نجس عجب آدم بی‌حیا و بی‌شرمی هست بعد از اینهمه قتل و آدم کشی‌تازه می‌خواد بره سازمان ملل بگه چطور باید قتل عام کرد و رئیس جمهور هم شد. آقای احمدی نجس و پدر نجسترش آیت الله دشمن اسلامی یک روز جواب این جنایاتشون را خواهند داد حالا هرچقدر برند سازمان ملل عر و تیز کنند. مارو باش هزار‌ها سال تمدن را دادیم دست یک خر ، آقای احمدی خره و یک خر رون، آیت الله دشمن اسلامی. می‌خواد بره اونجا بگه در ایران همجنس باز نیست ولی‌نمیگه کون بچها و طلاب گذاشتند همجنس بازی به حساب نمیآید.اول میکننمون بعد میکشنمون، بد از حقوق بشر و حقوق مردم حرف میزنند. ما دیگه چه ملت خره بدبختی هستیم که اینها شدند حاکممون. لا اِلهَ اِلَّا اللّه
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم»